ساقیا امشب مرا،دیوانه کن/رهسپارم،جانب میخانه کنعقل مستم را،به جای در ربا/هر چه خواهی،با دل دیوانه کنتشنه هستم،چون کویری تشنه لب/از سبوی عشق،در پیمانه کنره برم تا مست،در اعماق عشق/آشنایم با ره،افسانه کنبا کلنگ عشق،هستی آفرین/خانه ی عقل مرا،ویرانه کندر طواف شمع،عالمتاب دوست/روح ره گم کرده را پروانه کنآتشی افروز،در دل سینه سوز/گوهر اشک بصر،دردانه کنبگسلانم تا هوس را،تارو پود/همتی شیرافکن،و مردانه کنغیر آن درد آشنا،در شهر عشق/(رنج)را با عالمی،بیگانه کن
گرچه مستم ساقی امشب در گشاعقده ی سربسته ام را سرگشاساقیا شب نیمه و من نیمه مستتشنه هستم،شیشه ای دیگر گشاقفل و زنجیر قفس در هم شکستامشب ای مرغ بهشتی پرگشالختی ای صیاد سنگین دل درنگبند صید زخمی لاغر گشادل درون سینه ام آتش گرفتخیز و خاکستر از این مجمر گشاقاصد از سر وجود خلقتمپرده از این راز در محشر گشاغم درون سینه را(رنجا)گرفتروزنی بر روی این آذر گشا
استاد فشنگچی متخلص به رنج در تابستان 1323 از پدری لر و مادری قزوینی در خرم آباد لرستان تولد یافت و از ایام کودکی تحت تاثیر شاهنامه خوانی شیر کلامان لر و صدای گرم و گیرای پدرشان با اشعار دلنشینی که در گنجینه خاطره داشت دل به غزل و تیزپای غزل سپرده و از سال 1338 سرایندگی را با بیان ساده خویش آغاز نمودند.
استاد فشنگچی از معدود شاعرانی است که خودش مثل شعرش خوب است.در انواع مختلف ادبی دستی توانا دارد.شعر نیمائی غزل و اشعار کودکانه اش به یک اندازه خوب و شنیدنی است.وی در تصحیح اشعار بسیاری از شاعران همتی بی منت گماشته و شیوه اش قلندری و جوانمردی است.مردی آرام و مهربان است دیدارش التیام بخش رنجهای بشر امروز است.و به قول قیصر امین پور:
((دردهای او اگر چه مثل درد مردم زمانه نیست،درد مردم زمانه است))